معنی گاه و بیگاه

لغت نامه دهخدا

گاه بیگاه

گاه بیگاه. (ق مرکب) مؤلف آنندراج گوید: گاه بگاه و گاه بیگاه، وقت بیوقت...و قیل بگاه وقت صباح و بیگاه وقت شام و هر دو ببای فارسی، و این محل تأمل است. (آنندراج) (بهارعجم).


گاه و بیگاه

گاه و بیگاه. [هَُ] (ق مرکب) وقت و بیوقت. گاه و بیگه. پیوسته. دایم. همواره:
جز راست مگوی گاه و بیگاه
تا حاجت نایدت به سوکند.
ناصرخسرو.
براینسان بود یک هفته شهنشاه
بشادی و برامش گاه و بیگاه.
(ویس و رامین).
من ز خدمت دمی نیاسودم
گاه و بیگاه در سفر بودم.
سعدی (گلستان).
حافظ چه نالی گر وصل خواهی
خون بایدت خورد در گاه و بیگاه.
حافظ.
|| هیچ. اصلاً (در جمله ٔ منفی). گاه و بیگه. رجوع به گاه شود.


بیگاه

بیگاه. (ص مرکب، ق مرکب، اِ مرکب) شام. در برابر صبح. (از برهان). وقت شام. (آنندراج). شام. مقابل صبح. (ناظم الاطباء). نزدیک شب هنگام. تنگاتنگ غروب. آفتاب زرد: عبدالمطلب را سوی ابرهه آورد و چون به لشکرگاه رسید روز بیگاه بود خبر به ابرهه بردند که مهتر مکه آورده اند و آن شب ابرهه را نتوانست دیدن. (ترجمه ٔ طبری بلعمی).
بکوه و بیابان و بیراه رفت
شب تیره تا روز بیگاه رفت.
فردوسی.
امروز ما را [سلطان محمود] که شراب خوردیمی و ترا [سلطان مسعود] شراب دادیمی اما بیگاه است... این نواخت بیابی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 128). چرابصحبت شریف حضرت خواجه نمی شتابی من او را عذر گفتم که روز بیگاه است. (انیس الطالبین ص 26). || دیرهنگام در شب. در دل شب. دیری از شب گذشته. نزدیک صبح. دیرگاه. دیروقت. دیری از شب:
بدانست خسرو که سالار چین
چرا رفت بیگاه از دشت کین.
فردوسی.
آنگاه بیگاه برخاستند چنانکه تاریک بود. (قصص الانبیاء ص 212). شبی بیگاه که جماعتی از عزلتیان بعیادت حضرت ایشان آمدند. (انیس الطالبین ص 157). هوا بغایت سرد بود و شب بیگاه شده بود. (انیس الطالبین ص 152). شبی بیگاه شده بود و ما را معلوم نبود که منزل حضرت خواجه کدام است. (انیس الطالبین ص 135). || غیروقت. (برهان) (آنندراج). بی وقت. بی موقع.بی هنگام. (ناظم الاطباء). در غیرموقع. نابوقت. نابجای. نه بوقت معلوم خویش. بی وقت. بیگه. (یادداشت مؤلف). وقت نامساعد. نابهنگام:
چو بیگاه گازر بیامد ز رود
بدو گفت جفتش که هست این درود.
فردوسی.
همه کار بیگاه بی بر بود
بهین از تن مردمان سر بود.
فردوسی.
- بیگاه کردن نماز را، قضا کردن آن. (یادداشت مؤلف):
اول وقت نماز است نماز آریدش
پیش کز کاهلی بیهده بیگاه کنید.
سنایی.
- بیگاه و گاه، وقت و بیوقت. بیوقت و وقت. در تمام مدت شب و روز. در هر زمان:
هزاران هزار از یلان سپاه
بدرگاه برداشت بیگاه و گاه.
اسدی.
وز خس و وز خار به بیگاه و گاه
روغن و پینو کنی و دوغ و ماست.
ناصرخسرو.
- گاه و بیگاه، مخفف، گه گاه. گاهگاه. وقت و بی وقت. در همه وقت:
جز راست مگوی گاه و بیگاه
تا حاجت نایدت بسوگند.
ناصرخسرو.
ملک میراند لشکر گاه و بیگاه
گرفته کین بهرام آن شهنشاه.
نظامی.
بهشیاری و مستی گاه و بیگاه
نکردم جز خیالت را نظرگاه.
نظامی.
نبود ایمن ز دشمن گاه و بیگاه
بکوه و دشت میشدراه و بیراه.
نظامی.
گاه و بیگاه در سفر بودم.
سعدی.
حافظ چه نالی گر وصل خواهی
خون بایدت خورد در گاه و بیگاه.
حافظ.
رجوع به گاه شود.
- گه و بیگاه، وقت و بی وقت. در هر موقع. در هر وقت. مخفف گاه و بیگاه:
هر جا که بوم تا بزیم من گه و بیگاه
بر شکر تو رانم قلم و محبر ودفتر.
ناصرخسرو.
|| درنگی. تأخیر. توقف. (ناظم الاطباء). درنگ. (برهان) (آنندراج از مؤیدالفضلاء).


بیگاه گشتن

بیگاه گشتن. [گ َ ت َ] (مص مرکب) به آخر شدن روز. بیگاه شدن:
چنین گفت کامروز بیگاه گشت.
فردوسی.
که شد روز تاریک و بیگاه گشت.
فردوسی.


گاه و بیگه

گاه و بیگه. [هَُ گ َه ْ] (ق مرکب) مخفف گاه و بیگاه. وقت و بیوقت:
که در گاه و بیگه کسی را بسوخت
به بی مایه چیزی دلش را بسوخت.
فردوسی.
گاه و بیگه مخفف گاه و بیگاه. رجوع به گاه و بیگاه شود.


بیگاه خیز

بیگاه خیز. (نف مرکب) که بیگاه برخیزد. که بامداد زود برخیزد. که در دل شب از خواب برآید:
بشب زنده داران بیگاه خیز
بخاکی غریبان خونابه ریز.
نظامی.


بیگاه گونه

بیگاه گونه. [ن َ / ن ِ] (ق مرکب) در آستانه ٔ غروب. تنگاتنگ غروب. نزدیک به شامگاه رسیدن و بودن روز: درساعت بونصر بیامد و بیگاه گونه شده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 404).

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

گاه بیگاه

وقت و بی وقت


گاه و بیگاه

وقت و بیوقت، پیوسته، دایم، همواره


گه و بیگاه

گاه و بیگاه: نشست جای او خالی مبادا گه و بیگاه و سال و ماه هرگز. (مسعود سعد)


بیگاه

‎ بیوقت بیموقع، دیروقت، اول شب شبانگاه.

حل جدول

گاه و بیگاه

وقت و بی وقت

فارسی به آلمانی

فارسی به عربی

گاه و بیگاه

من حین لآخر

فرهنگ عمید

بیگاه

بی‌هنگام، بی‌وقت، بی‌موقع،
دیروقت،
(اسم) هنگام غروب،

معادل ابجد

گاه و بیگاه

70

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری